داستان خستگی من شاید
برگردد به داستانهای هزار و یک شب
و یا افسانه رستم وسهراب
و یا شاید در خلال داستانهای جک لندن
و حتی فراز وفرودهای این بیست و سه سال زندگی نکرده!
رفتن های به مقصد نرسیده،
فراق های به وصال نرسیده،
اینها همه داستان اند...داستان خستگی!
اما
داستان پائیز و برگ ریخته،داستان دریا و کویر تشنه،
هیچکدام داستان نیست..
پ.ن:داستان ها آنجا شروع میشوند که تازه تمام شوند!
بی ربط نوشت:ببخشید که دیر به دیر میام!